تا زمانی که متوجه شد چه خبر است، آمیزونا یاماگیشی، یک دستمزد، در غار عجیبی بود و جلوی چشمانش یک ببر سیاه غول پیکر بود...!؟ زمانی که فکر کرد زندگی اش پس از حمله ببر به پایان رسیده است، بار دیگر در همان مکان از خواب بیدار شد. آمیزونا در موقعیتی غیرمنطقی بدون اینکه هدف را بفهمد به شدت مبارزه کرد. این یک بازی است که در آن باید از بدن خود برای بالا رفتن و شکست دادن سیاهچال ها استفاده کنید. او بارها درگذشت و در همان مکان زنده شد و درسها را یکی یکی ترسیم کرد و در عین حال سرنخهای بیشتر و تواناییهای گذراندن مراحل را به دست آورد. همه برای رهایی از این دیوانه بازی...