خلاصه
داشتن خاطراتی از تولد، بزرگ شدن و مرگ در کشوری به نام ژاپن... پسر جوان هرکول در خانواده امپراتوری یک امپراتوری رو به زوال متولد شد. این امپراتوری که زمانی ابرقدرتی بود که بر جهان حکومت می کرد... اکنون کشوری است که به پایان خود نزدیک شده است. مالیه عمومی رو به ورشکستگی است، قدرت نظامی به حدی کاهش یافته که بربرها می توانند سرزمین خود را ویران کنند و کشورهای همسایه هر سال امپراتوری را برای پرداخت خراج تحت فشار قرار می دهند. و هرکول جوان مجبور می شود این امپراتوری را تصاحب کند! "ها!؟ من نمی توانم فرار کنم!" "تو نمی توانی." بدین ترتیب هرکول 12 ساله به تاج و تخت می رسد. هرکول با استفاده از دانش زندگی قبلی خود برای بازسازی امپراتوری تلاش می کند... اصلاح سیستم مالیاتی، انقلابی در صنعت، سازماندهی مجدد امور مالی عمومی، بازسازی دولت و اصلاح نظام نظامی. این بعدها به عنوان داستان امپراتور جوانی شناخته می شود که امپراتوری لموریان را بازسازی کرد، که بعداً نام خود را به عنوان پادشاه بزرگ سه قاره، "امپراتور نور الهی" هرکول اول در تاریخ ثبت کرد.