خلاصه
گفته می شود که یک قدرت باستانی وجود دارد که در اعماق زمین نهفته است. شکل میمون به خود گرفت اما خیلی بیشتر از این بود. از نظر جسمی قوی و از نظر روانی قدرتمند، هیچ چیز مانع آن نشد. با این حال، روزی این موجود خداگونه به دو بخش تقسیم شد: بخش فیزیکی و حالت روحی. در حالی که قدرت بخش فیزیکی بزرگتر و بزرگتر می شد، بخش ذهنی انرژی خود را در سراسر سیاره بین انسان ها پخش می کرد. اکنون، افرادی که از جادوی سیاه استفاده میکنند، کسانی را میکشند که روح در آنها وجود دارد، زیرا با ضعیفتر شدن بخش ذهنی، جنبه فیزیکی قویتر میشود و آنقدر قوی میشود که سیاره را نابود کند. الین بولیو یکی از کسانی بود که جنبه ذهنی در درونش داشت و زمانی که او به مرگ نزدیک شد، روح میمون بر او مسلط شد و سعی کرد از خود محافظت کند. Candid Amantini به عنوان یک متخصص جنگیر از واتیکان فرستاده شد و حقیقت را در مورد هیولای میمون قادر مطلق میآموزد. یک دختر ژاپنی به نام نانا و ناوان نامگیارو، مردی که حافظه خود را از دست داده است، درگیر جنبش می شود تا از احیای قدرت باستانی و نابود کردن زمین توسط افرادی که از جادوی سیاه استفاده می کنند جلوگیری کند.