به مهمان یک شاهزاده خارجی، رابرت سنت کلر، یک برده زیبا برای لذت او داده می شود. گذشته از آداب و رسوم غیرمعمول، او خود را در یک دوراهی وحشتناک می بیند. او نه تنها انگلیسی است، بلکه دختر یکی از دوستانش است. برای اینکه او را از اسارت نجات دهد، باید از او مانند یک دختر حرمسرا از هر راه ممکن استفاده کند... لیدی سلیا داونپورت ربوده شده، به بردگی فروخته شده است و اکنون خود را در بستر یک ارباب کافر می بیند. اگر او با اشتیاق تسلیمانه به او لذت شهوانی بدهد، بارقهای از امید در آینده او وجود دارد. او که مشتاق فرار است متوجه می شود که شاید بندگی جنسی همان زندانی نباشد که او قبلا تصور می کرد. علاوه بر این، هر بار که به معشوق رضایت می دهد، مروارید کمیاب و ارزشمند را به عنوان پاداش دریافت می کند. یک لرد انگلیسی و یک برده دوست داشتنی متوجه می شوند که شرایط و سرنوشت در اعطای آن مرواریدهای کمیاب عربی نقش داشته است... (منبع: