خلاصه
ریتسوکو کاجی، نویسنده داستان های کوتاه، خود را قادر به نوشتن نیست. در یک روز خاص، بازماندهای از گذشته ریتسوکو دوباره ظاهر شد. آئوی، دوست مذکری که به طور کامل به او اعتماد می کرد، در خواب ظاهر می شود و از او می پرسد: "زندگی تو... واقعا اینطور است؟". صبح روز بعد، ریتسوکو با یک تماس تلفنی از خواب بیدار می شود. آئوی خودکشی کرده است. نور یک رویای فراموش شده، روز به روز یک زوج مدرن، مرگ یک نفر غیرقابل جایگزین ... زندگی "از دست دادن" که او همیشه چشمانش را از آن دور می کرد، شروع به حرکت می کند...