خلاصه
مادر یوتا که از یک بیماری لاعلاج رنج میبرد، از او میخواهد که از آخرین لحظات او فیلمبرداری کند، که او این کار را انجام میدهد. از لبخند درخشان او زمانی که در کنار خانوادهاش است تا زمانهایی که بیماری بدن او را در بیمارستان میکشد، او ساعتها فیلم ضبط میکند. یوتا پس از درگذشت او، زندگی خود را به صورت فیلمی برای نمایش در مدرسه اش جمع آوری می کند و تصمیم می گیرد تا با یک انفجار واقعی به پایان فیلمش، مادر انفجار مرده، کمی فانتزی اضافه کند! به دنبال واکنش های منفی ناشی از نمایش ظاهراً ناشنوایان او از مرگ مادرش، یوتا به پشت بام بیمارستان می رود تا جان خود را بگیرد - اما در آنجا با دختری به نام اری آشنا می شود. اری که مجذوب فیلمش شده است، از یوتا درخواست می کند که فیلم جدیدی بسازد که فیلم قبلی را از آب بیرون بیاورد و به منتقدانش ثابت کند که اشتباه می کنند. فیلمی که آنها تصمیم گرفتند بسازند با محو کردن مرز بین واقعیت و تخیل از هم جدا خواهد شد. و البته، اگر طعم شخصی او را نداشت، یک فیلم یوتا نمی شد - فقط یک تخیل.