خلاصه
کشوری که به اژدها اعتقاد دارد، دراگونموند. ماناتو که در روستای کوچکی در کشور زندگی می کرد، با خانواده ناتنی خود در آرامش زندگی می کرد. یک روز اسقف کلیسا، کلیف، به همراه سرباز کلیسا، "سرباز اژدها" برای یک صف به دهکده آمدند. آن روز تبدیل به روزی شد که زندگی ماناتو را تغییر داد. ماناتو در حالی که همه چیزهای گرانبهایش را جلوی چشمانش بلعیده بود، تصمیم گرفت که به مقابله بپردازد!