خلاصه
"با صداقت زندگی کن" شعار ناتسوکی تایو است. روز اول دبیرستان است و در حالی که تایو به مدرسه می رود، دختری به نام هیناتا را می بیند. او در همان نگاه اول عاشق او می شود و ناگهان به او اعتراف می کند. او اعتراف او را می پذیرد اما بدون اینکه بگوید کیست فرار می کند. بعداً معلوم شد که او همکلاسی تایو است. تایو احساس می کند که نوعی سرنوشت بین آنها وجود دارد. با این حال، روز بعد، او حتی به یاد نمی آورد که او کیست. چطور ممکنه...؟