خلاصه
در طول ناهار در مدرسه، سایوکو همیشه نگاههای عجیب و غریبی از همسالانش دریافت میکند که خودش را با شیرینیها پر میکند. او نمی تواند کمک کند، او یک کرم چاله شکم دارد! و حذف وعده های غذایی در خانه کمکی نمی کند. حتی او رفتار خود را عجیب و غریب می بیند و رویای داشتن یک بنتو واقعی برای ناهار را در سر می پروراند. صرف باقی مانده از کار هرگز کافی نیست. اما یک روز در حالی که مشغول تعقیب آشپزخانههای مدرسه آشپزی همسایه است، گرسنگی سایوکو بر او چیره میشود و او از حال میرود و در حضور پسران کلاب بنتو بیدار میشود که به او طعم بنتوهایشان را میدهند. اگر فقط سایوکو عضو باشگاهی مثل این بود، می توانست هر روز سرشار از غذاهای خوشمزه بخورد. اما او آشپز وحشتناکی است، احتمالاً چه مهارتی می تواند داشته باشد که او را به آن جذب کند؟ و چگونه باشگاه بنتو با اشتهای هیولایی مانند او برگزار می شود؟