مرد جوانی به نام ایوان جونو از خواب بیدار می شود و خود را در مکانی ناشناخته محصور می بیند که توسط دیوارهای سنگی و راهروهای به ظاهر بی پایان احاطه شده است. ایوان متوجه می شود که او یکی از هشت مرد جوان است که همگی به این مکان عجیب - هزارتو هزار ساله فرستاده شده اند. هر یک از آنها کاندیدای امپراتور بعدی هستند، اما تنها یکی از آنها می تواند انتخاب کند که چه کسی باشد. همانطور که هر مردی برای زنده ماندن تلاش می کند، اوان باید در منظره در حال تغییر هزارتو و بسیاری از تله های آن حرکت کند، اگر بخواهد فرار کند و حقیقت را در پشت رازهای تاریک هزارتو بداند.