دو هی وو و هه-گیونگ کیم هر دو جوان و مجرد هستند و هرکدام در گذشته روابط خود را از دست داده اند. آنها یک روز در حالی که سعی می کنند به تنهایی در همان رستوران غذا بخورند با هم آشنا می شوند و خیلی زود با هم دوست می شوند که هر هفته با هم غذا می خورند. اما با هر وعده غذایی، دوستی آنها عمیقتر میشود زیرا به یکدیگر کمک میکنند تا از دلشکستگیهایی که متحمل شدهاند شفا پیدا کنند و به زودی باید معنایشان را برای یکدیگر دوباره تعریف کنند.