خلاصه
یک قطار خوابیده به سمت شهر ویولت بهار حرکت کرد. دیوی، پسر جوانی که با پدر و مادرش سفر می کند، با گروهی از پسران با لباس های عجیب و غریب روبرو می شود که همه آنها زخم هایی در سراسر بدن خود دارند. همه آنها از نفس افتاده اند و به دیوی یک "لوله ارتباطی" سپرده شده است. این برخورد سرنوشت دیوی و آینده پسران را تغییر می دهد.