مرد جوان کول در آرزوی پیوستن به روحانیت مقدس روزی میبیند و از حمام «سرویسخانه ادویه و ولف» که متعلق به ناجیاش، لورنس است، به سفر میرود. شاهزاده پادشاهی Winfiel از او دعوت کرده است تا به اصلاح گناهان کلیسا کمک کند. اما با شروع سفرهایش، کول در چمدانش متوجه دختری جوان با گوش و دم گرگ به نام میوری می شود که برای سوار شدن به آنجا رفت! این داستان گرگ و پوست و سفرهای این جفت است که روزی دنیا را تغییر خواهد داد!