خلاصه
او معلمی بود که میدانست شاگردش همجنسگرا است و هنوز بدنش را میخواست. پس از فرار از همه چیز، به یک سرگردان تبدیل شد. او می خواست از مردم دور شود و نامش را موسان گذاشت. یاناگیدا با درد عاشق همجنس بودن دست و پنجه نرم می کرد. او در زمانی که معلم بود اقدام به تجاوز به دانش آموزی کرد و از آنجا فرار کرد. قبل از اینکه بفهمد، او تبدیل به موسان شده بود، دیو رقت انگیزی که گذشته اش را دور انداخته بود، اما چاره ای جز ادامه زندگی نداشت. او فکر می کرد همه چیز را از دست داده است، اما پسر مجردی دستش را به سمت او دراز کرد. هفت سال از داستان دردناک اما عزیز Smells Like Green Spirit می گذرد.