خلاصه
سیزده سال پیش، یک سانحه هوایی ویرانگر تقریباً همه مسافران آن را کشت. به طرز معجزه آسایی، مگومی میاشیتا زنده ماند، اما پس از این اتفاق، قدرت عجیبی در چشم چپش ایجاد شد. به ازای هر یک نفر، مگومی دو نفر را می بیند و وقتی یک نفر دروغ می گوید، دو نفره حقیقت را می گوید. مگومی در دبیرستان دختری آرام و خجالتی است که اتفاقاً بهترین دوستش آیاکا میتانی است - یکی از اعضای خوشبین تیم بسکتبال. هنگامی که مدرسه یک معلم علوم جدید کنجکاو به نام شوهی سوزوکی پیدا می کند، او به دلیل جوانی و وضعیت لیسانس خود به سرعت محبوب می شود. بدون اطلاع قبلی، آیاکای معمولی تسلیم ناپذیر به بهانه سرماخوردگی از رفتن به مدرسه دست می کشد. با این حال، او هیچ متنی را برنمیگرداند، و مادرش لبهایش را تنگ میکند و باعث نگرانی مگومی میشود. در حالی که او در پشت دوست گم شده اش به دنبال حقیقت است، به نظر می رسد شوهی علاقه شخصی به مگومی پیدا کرده است.