خلاصه
در پادشاهی سابق موریگان، زندگی های بی شماری به دلیل جنگ و شورش از دست رفت. زمانی که زنان تمام مناصب قدرت را غصب کردند، قوانین جدید حکم میکرد که فقط آنها میتوانند درآمد کسب کنند و ارث دریافت کنند، در حالی که مردان اکثریت حقوق خود را از دست دادند و به چیزی تحقیر شدند. موریگان به ملکه ای تبدیل شد که در صلحی توهمی پیچیده شده بود. در خارج از دربار سلطنتی، به ویژه، مردم همچنان در رنج بودند. اما اکنون مردان در معرض بدترین درد و تحقیر قرار گرفتند. آلبرت یک یتیم جوان است که در نزدیکی بندر موریگان زندگی می کند. یک روز، علیرغم هشدارهای سرپرستش مارتا، او و دوستش تئودور به سمت مرکز شهر میروند تا آمادهسازی جشن تولد ملکه را ببینند. جای تعجب نیست که آنها پسرانی هستند که بزرگسالان آنها را همراهی نمی کند، آنها توسط تاجران برده دستگیر می شوند و بلافاصله آماده فروش می شوند. مردی با لباس شیک برای خرید هر دوی آنها قیمت گزافی را پیشنهاد میکند - اگرچه او به وضوح به آلبرت ترجیح میدهد. مردی که خود را به عنوان گای شوارتزوالد معرفی می کند، آلبرت و تئودور را به قصری می برد تا در آنجا با ارباب جدیدشان ملاقات کنند. آلبرت مطمئن نیست که چه چیزی او را بیشتر شگفت زده می کند - اینکه او اکنون دارایی پرنسس الکسیا لومیر، وارث ظاهری تاج و تخت است، یا اینکه به نحوی دقیقاً شبیه او است! آلبرت مطمئن نیست که چه چیزی او را بیشتر شگفت زده می کند - اینکه او اکنون دارایی پرنسس الکسیا لومیر، وارث ظاهری تاج و تخت است، یا اینکه به نحوی دقیقاً شبیه او است! آلبرت مطمئن نیست که چه چیزی او را بیشتر شگفت زده می کند - اینکه او اکنون دارایی پرنسس الکسیا لومیر، وارث ظاهری تاج و تخت است، یا اینکه به نحوی دقیقاً شبیه او است!