خلاصه
سوزوکا "سوزو" کینوموتو پس از درگذشت روری مینو، مرشد و دوست عزیزش، نمیتوانست به شغل سابق خود به عنوان عکاس بازگردد. همانطور که او تلاش می کند تا مراحل بعدی زندگی خود را انجام دهد، با اکراه سرپرست فرزند روری، فوئوسوکه هشت ساله می شود. اگرچه او با بچهها بهترین نیست، اما سوزو نمیتواند آن پسر گوشهنشین را رها کند - حتی بعد از اینکه متوجه شد او یک خون آشام است. این دو تلاش می کنند تا از غم و اندوه از دست دادن کسی که هر دو دوستشان داشتند عبور کنند. سوزو برای کنار آمدن با احساسات خود به الکل روی می آورد، در حالی که فوئوسوکه تلاش می کند تا با نگهبان جدید خود باز شود و به درستی میل خونش را ارضا کند. سوزو و فوئوسوکه علیرغم ناسازگاریشان خیلی زود متوجه میشوند که ممکن است بیشتر از آنچه در ابتدا فکر میکردند مشترک باشند.