او گوینده برنامه صبحگاهی با نام مستعار «شاهزاده» است. او با هدف کسب رتبه 1 که بیشترین علاقه را داشته است، به افرادی که در دوره متوسطه اول او را احمق کرده اند، از تحقیر نگاه می کند! اما یک روز که جاه طلبی خود را زیر لبخند پنهان می کرد، دوباره با ساکاگوچی، عشق اولش، قرار می گیرد!؟ او با یک بچه طلاق گرفته است، اما از این بابت احساس شرمندگی نمی کند و با بی تعارفی موفقیت دوجو را تحسین می کند و می گوید: "تو سخت کار کردی." در حالی که نسبت به مردی که حتی به او اجازه شادی نمی دهد احساس ناامیدی می کند، عشق نافرجام او که باید مهر و موم می شد دوباره برافروخته شود؟!