خلاصه
یی سامر و لوشی یتیم هستند و هر دو در خانه والدین خود با یکدیگر آشنا شده اند. به دلیل سایه هایی که از دوران کودکی آنها باقی مانده است، هر دو در میان احتیاط غرق شده اند. با این حال، هنگامی که یی سامر و برادرش در طول یک مسابقه خوانندگی با موقعیت شرم آور مواجه می شوند، لوشی به آنها کمک می کند و یخی که هر دو را از هم جدا می کند به تدریج آب می شود. اوزن که عمیقاً یی سامر را دوست دارد و وارث شرکتی است که مدرسه آنها را تأسیس کرده است، با دیدن آنچه اتفاق افتاده و همچنین در تلاش برای جدا کردن هر دوی آنها، لوشی را برای تحصیل به انگلیس می فرستد... پنج سال بعد، لوشی. به یک سوپراستار تبدیل شده است، با تعداد بی شماری از طرفداران به نام او. یی سامر که در سالی که لوشی رفت و پدر و مادر خواندهاش مردند، یک بار دیگر یتیم شد، یک هنرمند جدید یک شرکت ضبط است و با لوشی آشنا میشود. اوزن، از طرف دیگر، پنج سال پیش که حافظه یی سامر را به دلیل تصادف رانندگی از دست داده بود، یک بار دیگر یی سامر را نیز می بیند. با بازگشت هر سه شخصیت اصلی به صحنه و اختلافات عشق و نفرت آنها، چه اتفاقی بین آنها خواهد افتاد؟ در نهایت یی سامر چه کسی را انتخاب خواهد کرد؟