خلاصه
بر اساس رمان "بانو و افسانه" شارون دی ویتا. برای عشق یک امتیاز بگیرید. یک خانم صدایش را بلند نمی کرد، اعصابش را از دست نمی داد، یا مثل یک ملوان فحش نمی داد. اما پس از پنج دقیقه با گیتور مک کالیستر، ویکتوریا فیرچایلد در هر سه مورد مقصر بود. وقتی پدربزرگش تیم فوتبال ارزشمندش، کاننز را ترک کرد، او را در مورد مربی افسانه ای آن اخطار نداده بود! اما خرس غرغر واقعاً تولهای مهربان بود، و پیشنهاد تجاری او به اندازه بوسههایی که زانوهای او را به کره تبدیل کرد، فریبنده نبود. یا به لذیذ مرد سکسی که یک خانم با وقار را به شلوار جین پوشاند و او را بیشتر از آنچه در آرزویش بود خوشحال کرد!