خلاصه
پس از شکست زانفر، لینا، گوری، زلگادیس، آملیا و پوکوتا، شاهزاده تافوراسیا، به شکار کوزه رزو ادامه می دهند و هر کدام انگیزه های خود را برای این کار دارند. پوکوتا برای احیای مردمش از طلسم خواب خوش نیت رزو، و زلگادیس برای بازیابی بدن سابقش. با این حال، چیزی عمیقتر در اطراف دسیسه پشت کوزهی رزو در حال چرخش است و همه چیز در شهر شلوغ Vezendi به نتیجه میرسد…