خلاصه
آچان عاشق بهترین دوستش، کی است. متأسفانه، او فکر نمی کند که اصلا شانسی با کی داشته باشد. او تمام تلاش خود را می کند تا با حمایت از علاقه عشقی کی، خوشبختی را برای کی به ارمغان بیاورد. حالا به نظر می رسد که کی عاشق ساگاوا سنپای است. برای اینکه کی را خوشحال کند، آچان از هر تکنیکی استفاده می کند تا آن دو را با هم کنار هم بیاورد، بدون توجه به احساسات خود. اما در مورد خوشبختی خودش چطور؟