خلاصه
نوبوشینا ناهارو همیشه دوست داشته یک کارآگاه معروف شود. رویای او این است که یک "باشگاه کارآگاه" در مدرسه راه اندازی کند، اما معلم درخواست کرد که یک باشگاه حداقل چهار یا چند عضو باشگاه داشته باشد تا به عنوان یک باشگاه در نظر گرفته شود. پس وقتی بالاخره 3 شریک دیگر را جمع کرد، متوجه میشود که آنها یکی یکی عجیبتر و عجیبتر میشوند.