خلاصه
زندگی کاتسویا با ابتلا به بیماری عجیب خونی زیر و رو می شود. از یک طرف، دکتری که یک دوست قدیمی است به او میگوید که فوراً به دنبال درمان باشد - اما پس از آن مرد عجیبی ظاهر میشود و به او میگوید که دکتر او را خواهد کشت. چه کسی حقیقت را می گوید و این "اسپکتر" او دقیقاً به چیست؟ و چه ربطی به پدر مرده اش می تواند داشته باشد...؟