خلاصه
شیخ نجیب به جان روزالیند لوئیس هجوم برد و ادعای سلطانی را بر پسرش به خطر انداخت! انکار او از اصل و نسب سلطنتی پسر با گوش های ناشنوا و بوسه های بی امان مواجه شد. هنگامی که خطر تهدید می شد، مادر و فرزند به دنیای عجیب و غریب نجیب برده شدند، مکانی دور که حفاظت به معنای ازدواج بود. اما با هر شب در آغوش "شوهر" شیخش، راز روزالیند تهدید می شد که آشکار شود. آیا حقیقت پایانی تلخ خواهد داشت -- یا یک نذر قلبی؟