سلطان عاصم در تمام مدتی که ژاکی را می دید با شاهزاده خانم های احتمالی ملاقات می کرد! ژاکی، یک مجله نویس، عاصم، سلطانی را در کشورش هنگام بازدید از جزیر ملاقات کرد. آنها در حرمسرا که برای مدت طولانی بلااستفاده مانده بود، ملاقات کردند. آسیم بسیار مطمئن با علاقه به ژکی نگاه می کرد - شخصیت آنها کاملاً متضاد بود و او مجذوب او بود. طولی نکشید که ژاکی هم کاملاً اسیر جذابیت آسیم شد. زمانی که عاصم با او عشق ورزی کرد از خوشحالی پر شد...تا اینکه فهمید پادشاه با تعدادی از شاهزاده خانم های بالقوه ملاقات کرده است...