خلاصه
استرلینگ با چالش بزرگی روبرو می شود که ریحاد، شیخ باکری، با او روبرو می شود. ریحاد با علم به اینکه استرلینگ برادر کوچکش را باردار است، چاره ای جز این ندارد که بچه را وارث جدید خود کند. بنابراین او استرلینگ را نزد باکری می برد و حتی او را متقاعد می کند که با او ازدواج کند تا در ارتباط این نوزاد با خانواده سلطنتی شک نشود. استرلینگ با برنامه های ریحاد به خاطر فرزندش همراهی می کند و تمام تلاش خود را می کند تا مانند یک همسر متقاعد کننده رفتار کند، حتی با ریحاد به ماه عسل می رود... او هیچ علاقه ای به موقعیت یا ثروت برای خودش ندارد، اما نمی تواند علاقه خود را به این موضوع انکار کند. ریحاد! او نمی داند که استرلینگ یک راز بسیار بزرگ را حفظ می کند!