خلاصه
پس از اینکه مادرش او را رها کرد و پدرش دوباره ازدواج کرد، مائو موتومیا، دبیرستانی، احساس میکند که جایی ندارد که به آن تعلق داشته باشد. یک شب، دوست دوران کودکیاش هیرو ناکامورا او را در زیارتگاهی در حال خوردن غذای ارزانقیمت میبیند و به او پیشنهاد میدهد که او را به یک رستوران ببرد. قلب به قلب بعدی آنها به هیرو پیشنهاد می کند که مائو با او نقل مکان کند. برای هیرو که در تمام این سالها پس از مرگ والدینشان جدا از خواهر و برادر کوچکترش زندگی کرده است، گرد هم آوردن خانوادهاش در خانه ناکامورا که زمانی سرزنده بود، با اولین قدم دادن به مائو مکانی دوست داشتنی آغاز میشود. وقتی مائو با اکراه دعوت او را می پذیرد، او از اینکه چقدر راحت با دوست دیرینه اش کنار می آید تعجب می کند. اکنون او باید نه تنها با اصلاح رابطه خود با پدرش و کمک به پیرترین برادر ناکامورا در رسیدن به هدف خود، بلکه همچنین با احساسات رو به رشد خود نسبت به هیرو مقابله کند.