کازورا شینو برای فرار از فشار ناگهانی اجتماعی ناشی از برنده شدن چهار میلیارد ین از بخت آزمایی، به اقامتگاه یدکی پدرش در اعماق کوه می گریزد. او با هیبت به گشت و گذار در اطراف خانه می پردازد و راهروی مخفی را کشف می کند که طولانی تر از خود ساختمان است. همانطور که او آن را دنبال می کند، کازورا خود را در دهکده ای می یابد که متعلق به دنیای دیگری است. روستایی که گریسیا نام دارد به دلیل اثرات مخرب جنگ اخیر در فقر شدید قرار دارد. کازورا که نسبت به مردم محلی احساس همدردی می کند، از ثروت های تازه یافته خود برای تهیه غذا و دارو به آنها و همچنین بهبود بودجه برای روستا استفاده می کند. با کمک او، شهر کوچک به تدریج شروع به شکوفایی می کند. با این حال، ورود کازورا به گریسیا جرقه یک افسانه قدیمی در مورد گریسیور می دهد. خدای مهربان برداشت که به دلیل عواقب وحشتناکی که پس از کمک به روستا متحمل شد ناپدید شد. علاوه بر این، نحوه ورود کازورا به این جهان شبیه داستان گریسیور است. اکنون که ساکنان گریسیا بر این باورند که خدای آنها "بازگشته" است، فقط زمان زیادی است که مناطق اطراف کازورا را کشف کنند و از او کمک بگیرند.