خلاصه
روزی روزگاری در دنیایی تخیلی که جنگ گرفتار شده است، گروهی متشکل از چهار روح شجاع منبع همه شرارت ها را به چالش می کشند. به نظر می رسید همه چیز از دست رفته بود تا اینکه یکی از قهرمانان با یک طلسم قدرتمند دشمن را شکست داد. چهار قهرمان توانستند این شر بزرگ را مهر و موم کنند تا برای همیشه فراموش شود - یا اینطور فکر می کردند. صحنه بعدی این داستان سال ها بعد با فرزندان کسانی می گذرد که شر بزرگ را از بین بردند. آب بندی با ترکیب قدرت دو آویز انجام شد. یک شوالیه تاریک احمق به نحوی فریب داده می شود تا آویزها را بدزدد تا مهری را که شر بزرگ را پنهان می کند بشکند. او قهرمانان را شکست داد و فرزندان آنها را ربود. با دو آویز در دست، مهر شیطان بزرگ را شکست. یک قهرمان باقی مانده بچه ها را به زمان دیگری می فرستد تا شاید دنیا فرصت دیگری داشته باشد. سرنوشت بچه ها چه خواهد شد؟ چگونه میتوانستند کسی را شکست دهند که والدینشان فقط میتوانستند از او دور کنند؟ شیطان بزرگ کیست و هدفش چیست؟ تنها زمان نشان خواهد داد که آنها به چند دنیای عجیب و غریب و در عین حال آشنا وارد می شوند.