خلاصه
پس از حادثه در Tales of Xillia، پوسته ای که دو جهان، Liese Maxia و Elenpios را از هم جدا می کرد، خراب می شود و این دو جهان به هم می پیوندند تا یکی شوند، اما نه مردم دو جهان. مخالفت هایی بین مردم هر دو جهان به ویژه النپیان به وجود می آید که منجر به تشکیل یک گروه تروریستی می شود که هدف آن دخالت در شکل گیری صلح بین دو جهان است که به عنوان Exodus شناخته می شود. داستان حول محور Ludger Will Kresnik، مرد جوانی است که در یک آپارتمان کوچک در Elenpios با برادرش، عامل نخبه Clanspia Corp، شرکت غول پیکر Elenpios زندگی می کند. لاجر پس از رد شدن در امتحانش برای ورود به همان شرکتی که برادرش داشت، شغل دیگری به عنوان سرآشپز در کافه تریا ایستگاه قطار پیدا می کند. در اولین روز کاری خود با دختر بچه ای برخورد می کند که می خواهد به سرزمین کنعان برود. سرزمین عرفانی که در آن همه آرزوها برآورده می شود، بدون اینکه بدانند ملاقات آنها راز جهان و قدرت عجیبی را که در خانواده لوجر به ارث رسیده است آشکار می کند، که در نهایت ممکن است به نابودی جهان منجر شود.