خلاصه
یک روز رهبر سختگیر برای رسیدن به صدایی که از ارکستری که رهبری میکرد، مشکل داشت. در طی یک تمرین طولانی مدت، او دیر از استراحت برگشت و دختر کوچکش هیبیکی برای مدت کوتاهی به جای او ارکستر را رهبری کرد. همه تحت تأثیر زیبایی موسیقی او قرار گرفتند، از جمله کوزومی آکیو، نوازنده جوان ویولن، که اتفاقاً آنجا بود و تماشا میکرد. نه سال بعد، آکیو به عنوان نوازنده ویولن وارد کالج می شود، اگرچه احساس می کند اشتیاق خود را برای آن از دست داده است. در طول سال های میانی، او نتوانست احساسی را که موسیقی هیبیکی در او ایجاد کرده بود، بازسازی کند. در یک تصادف شگفت انگیز، معلوم می شود که هیبیکی به عنوان یک رهبر ارکستر مشتاق وارد همان کالج می شود! آیا هیبیکی می تواند به آکیو کمک کند تا آنچه را که موسیقی او از دست داده است دوباره کشف کند؟