خلاصه
"من قوی ترین قربانی خواهم شد!" مامورو یامایموری، کشیشی که مردمی که او را «نفرین شده» میدانند، نفرت دارند. اما جنبه دیگری هم برای او وجود دارد: او «تنگو» را، هیولاهایی که وارد کوه میشوند و مردم را میخورند، را اخراج میکند. او پاداشی دریافت نمی کند، زیرا در عوض سرنوشت یک مرگ نابهنگام به دوش کشیده شده است. تنها افرادی که میتوانست روی آنها برای حمایت حساب کند، برادران کوچکترش بودند... این یک داستان مرموز در مورد شکار "زندگی" است که از "زندگی" به عنوان طعمه استفاده میکند، به خاطر سرکوب هیولاها.