سرفیون گرانزئوس دختر متوسط سه ساله شماست... یا اینطور فکر می کند، تا زمانی که با لو، ببر سفید نگهبان مقدس فوق العاده کرکی آشنا می شود. خاطرات زندگی گذشتهاش بهعنوان یک تاجر ژاپنی دوباره به سراغش میآیند، و او متوجه میشود که بخشی از یک کتاب فانتزی است که قبلا خوانده است، اما به عنوان یک آدم شرور. با این حال زندگی گذشته او تمام آن چیزی نیست که به یاد می آورد. او می تواند زندگی خود را به عنوان سرفیون اصلی، و غم و اندوه و درد خود را به یاد بیاورد... پس از بستن قرارداد با لو، او نقشه ای برای تغییر داستان و اجتناب از سرنوشت تاریک شرور در نظر می گیرد: یک ماجراجو شوید و از همه دوری کنید. از کتاب! اما هر چه او بیشتر از طرح داستان فاصله بگیرد، شخصیت های دیگر غیرقابل پیش بینی تر می شوند. چگونه او همه را از یادگیری اسرار و خراب کردن برنامه های او باز می دارد؟