عکاس اما روی این شغل شرط بندی کرده بود تا رویای خواهرش را محقق کند. اگر او بتواند با خانواده نیکولای در روسیه مصاحبه کند، ممکن است شانس او فرا برسد. اما نیکولای بلافاصله قلب او را تسخیر می کند و یک شب را با هم می گذرانند. او در مورد گذشته ناخوشایند خانواده اش به او می گوید، اما بعداً نیکولای تعجب می کند که آیا او فقط برای یک مقاله با او همخوابه شده است. اما از عشق زودگذر آنها دست می کشد، اما وقتی نیکولای بفهمد که او فرزندش را حمل می کند، چه اتفاقی می افتد؟