خلاصه
در منطقه سختی که به عنوان سرزمینهای مرزی شناخته میشود، انسانها باید در نبردی بیپایان با موجودات نیمهانسانی بجنگند که بیرحمانه به سراغشان میآیند و قصد دارند سرزمین و خدایانشان را بگیرند. پسر جوانی به نام کای که برای دفاع از دهکده خود می جنگد، دچار جراحت خطرناکی می شود که باعث می شود خاطرات زندگی گذشته را دوباره به دست آورد. اگر نگهبان نیستید، مثل این است که دارید زندگی را در حالت سخت بازی می کنید... دانش جدید کای به او حس جدیدی از "مجموعه قوانین" ناعادلانه ای می دهد که بر دنیای اطراف او حاکم است. یک چیز واضح است: برای کسانی که خدا ندارند به عنوان نگهبان آنها خدمت کند، زندگی یک مبارزه دائمی برای بقا است. بدین ترتیب داستان حماسی صعود یک پسر جوان به دنیایی وسیع پر از جادو، خونریزی و رمز و راز آغاز می شود.