خلاصه
هنگامی که مادر یونا لی برای ادامه تحصیل در رشته موسیقی به آلمان نقل مکان می کند، او می ماند تا در کنار پدرش، استاد دانشگاه، و سه برادر بزرگترش که به شدت از او محافظت می کنند، بماند. او در طول تعطیلات تابستانی خود به دیدن مادرش در آلمان می رود و در آنجا از صخره ای سقوط می کند و توسط رینو، شوالیه 18 ساله ای که در سرزمین فانتاسما زندگی می کند، نجات می یابد. رینو با یونا قرارداد می بندد که چون زندگی او را نجات داده است، او باید با او ازدواج کند و ملکه او شود. یونا که به خاطر نجات جانش به او مدیون است، بین دنیای عادی خود در خانه و زندگی به عنوان ملکه فانتاسما سرگردان است.