خلاصه
لیا که سالها صرفاً به خاطر ظاهرش تحسین شده بود، مشتاق بود همه چیز را پشت سر بگذارد و از نو شروع کند... تا اینکه ربوده شد و به حرمسرا یک حاکم ناشناس پرتاب شد. لیا ناامید و ترسیده با کریان، نایب السلطنه خوش تیپ و در عین حال بی رحم پادشاه، که به طرز عجیبی به سمت او کشیده شده، معامله می کند. آیا لیا میتواند آنقدر به عنوان صیغه کاریان ظاهر شود تا به دنبال قاتل پنهان در میان آنها بگردد؟ و هنگامی که او این کار را انجام داد، آیا این همان اهرمی خواهد بود که برای فرار کردنش به آن نیاز دارد؟