خلاصه
این یک داستان عاشقانه شیرین و دل انگیز است که از دیدگاه متفاوت دو عاشق جوان، دختری به نام چیزورو و پسری به نام یودای روایت می شود. منظورشان خوب است اما به نظر نمی رسد در عشق موفق باشند. آنها میخواهند رابطهشان موفق شود، اما ترکیبی از ناراحتی و عدم اعتماد به نفس آنها را از پیشرفت به مرحله بعدی باز میدارد. گاهی اوقات، مداخله یک شخص ثالث غیرمنتظره لازم است تا دو نفر متوجه شوند که چه چیزی در مقابل آنها قرار دارد. این دقیقاً همان چیزی است که در این داستان اتفاق می افتد.