خلاصه
در دوران باستان، سرزمین وا وجود داشت که بین سلطنت خدایان و جهان انسان تقسیم شده بود. عصری بود که خدایان و انسانها با هم وجود داشتند. میو، یک دختر یتیم، در ترس از مرگ به عنوان قربانی تعیین شده برای حاکم دهکده اش، کیپووسون-نو-میکوتو-نو-کامی، زندگی می کرد. با این حال، سرنوشت او تغییر کرد زیرا او با En no Ozuno، راهبی با توانایی های ماوراء طبیعی که قادر به گفتگو با خدایان بود، روبرو شد. یک دختر یتیم، یک راهب بزرگ و یک پسر شیطان. ماجراجویی آنها را در مواجهه با خدایان دنبال کنید و در ابعاد و زمان یکسانی سفر کنید.