خلاصه
والدین ماریان قول داده بودند که 4 روز دیگر برگردند، اما 4 هفته است که از آنها خبری نیست. در این بین، ماریان در خانه بستگان خود زندگی می کند. یک روز صبح، او از خواب بیدار می شود و خود را در روستایی می بیند که در آن همه شبیه حیوانات هستند، اما مانند انسان رفتار می کنند و صحبت می کنند.