پس از اعتراف ناموفق به عشق اولش، دانش آموز دختر دبیرستانی، میکوتو اوچیای، به پریدن از سقف ساختمان مدرسه فکر می کند. با این حال، افکار او با ورود جین هیبا، معلم فیزیک که به سست بودن و شوخی های دانش آموزان معروف است، قطع می شود. آرام سیگاری روشن می کند و از اتفاقاتی که او را به این پرتگاه کشانده توضیح می خواهد. به جای اینکه او را از خودکشی منصرف کند، درخواستی می کند - آیا قبل از مرگ با او وارد یک رابطه عاشقانه می شود؟ این دو با هم به تدریج به این فکر می کنند که چرا باید به زندگی ادامه دهند و چرا نباید یکدیگر را به طور جدی دوست داشته باشند.