خلاصه
جف، یک مسابقه دهنده در سطح جهانی، در یک تصادف جان خود را از دست داد و همسرش لوآن را پشت سر گذاشت... دست کوچکی برای تسلی لوان ناامید دراز می شود. پسر اول خردسال او، چیس، در واقع پسر جف نیست. او پسر الک، شاهزاده کارپاتیا، تنها مردی است که لوآن تا به حال دوستش داشته است. اما الک بی رحمانه لوآن را رها کرد و از آن زمان به بعد او از رنجش او مراقبت کرد و عشق سرکوب ناپذیرش را به او خفه کرد. اکنون الک ناگهان در برابر او ظاهر شده است - او می خواهد پسرش را بگیرد و او را وارث تاج و تخت کند!