خلاصه
الهه زهره به دختر زیبای روانی حسادت میکند و اسب شاخدار خانگیاش، یونیکو را سرزنش میکند که منبع خوش شانسی روان است. زهره یونیکو را تبعید کرده است و سرنوشت او این می شود که برای همیشه از یک مکان و زمان به مکان دیگر با باد غرب سفر کند. Unico یک اسب شاخدار کوچک است که این توانایی را دارد که همه را خوشحال کند. این چیزی است که خدایان البته دوست ندارند. بنابراین آنها باد غربی را می فرستند تا یونیکو را به جایی برساند که یونیکو دیگر هرگز دیده نشود. باد غرب با این حال قادر به انجام این کار نیست زیرا او یونیکو را خیلی دوست دارد و در عوض او را به جزیره ای تنها می آورد. از آنجا ماجراجویی ها و سفرهای یونیکو کوچک آغاز می شود.