خلاصه
روزی روزگاری پسری بود که به دلیل شخصیت صادق و صریحش مورد آزار همسالانش قرار گرفت. این پسر با دو خواهر و برادری دوست شد که قول داده بودند برای همیشه دوستان او باشند. متأسفانه خانواده پسر از آنجا دور می شوند و منجر به قطع پیوند نوپای آنها می شود. سالها بعد، پسر صادق راهی عالی برای «دوست» پیدا کرده است، مورد تحسین دانشآموزان و معلمان قرار میگیرد و از انتخاب شدن اجتناب میکند. -نگرش مراقبتی از دید عموم اما روزهای آرام او - البته به طرز بیحسکنندهای خستهکننده و تا حدودی تنها - زمانی که یک جفت دوقلو به مدرسه او منتقل میشوند، کاملاً به هم میریزند.