خلاصه
یو مانو شغلی می خواست که در آن مجبور نباشد با افراد زیادی که به او نگاه می کنند سر و کار داشته باشد و شاید بتواند برخی از تکالیف دانشگاهش را در زمان استراحت انجام دهد. او که یک آلبینو در کره جنوبی است، همیشه برجسته است. این عمارت ترسناک و در عین حال چشم نواز در همسایگی او وجود دارد که به نوعی یک کتابخانه است، بنابراین او تصمیم می گیرد برای مدتی به صورت پاره وقت در آنجا کار کند. اما سطح عصبانیت او به زودی از پشت بام بیرون میآید، زیرا تک تک کتابداران (که مسلماً زرق و برق دار) آنجا هستند، اوتاکوهای خون آشام هستند! آنها حتی طوری لباس می پوشند و صحبت می کنند که انگار خون آشام هستند - و انگار مطمئن هستند که او هم یکی است! پس از اولین برخورد ناخوشایند با رئیس کتابدار (از جمله کشیده شدن به تابوت زیبایش)، او مصمم است هرگز به عقب بر نگردد، اما ...