خلاصه
عشق می تواند وسواسی باشد. مثل اینکه بخواهی بال های یک پروانه را جدا کنی. چوکو مدت زیادی است که عاشق تایچیرو بوده است. تایچیرو و چوکو از دوران کودکی یکدیگر را می شناسند. در یک لحظه، تایچیرو بسیار رک شد و به چوکو گفت که آنقدر از او متنفر است که میخواهد او را بکشد. با این حال، تمایل چوکو نسبت به او هرگز واقعاً تغییر نکرد. یک روز، یک سالمند در باشگاه دو و میدانی خود به او اعتراف کرد. تایچیرو که سرشار از حسادت بود، به چوکو اعتراف کرد. عشق ناامن، اما بسیار وسواسی آنها آغاز می شود. در داخل Yoru Koi می توان یک مورد اضافی پیدا کرد.