خلاصه
در روز عروسی، دامادش، پیرس، به شان می گوید که قبل از اینکه او را در محراب رها کند، عاشق زن دیگری است. رافه برادر پیرز ناگهان ظاهر می شود و شان را به عنوان همسر خود می گیرد. شان به سختی می تواند باور کند که این میلیاردر خوش تیپ با او، نامزد سابق برادر کوچکترش، ازدواج کند. اما راف مصمم است که اشتباه پیرز را بپوشاند و آبروی خانواده اش را حفظ کند، حتی اگر این به معنای وارد شدن به یک ازدواج بدون عشق باشد. به نوبه خود، شان نمی خواهد به عنوان عروس پرت شده شناخته شود، بنابراین او موافقت می کند که با نقشه راف همراه شود.