خلاصه
بر اساس بازی دختر اوتوم ویکتوریا-گوت: هانا توانایی پدربزرگش در ساختن «عروسک های عنصری» را به ارث برد، اما او پس از ساخت اولین عروسک خود، خدمتکارش امیلی، او را از انجام این کار منع کرد. با این حال، پس از مرگ او، هانا یک «عروسک عنصری» عجیب و غریب مرد به نام ویل را در زیرزمین کارگاه پدربزرگش کشف کرد. ویل را چه کسی و با چه هدفی ساخته است؟ چرا او را "ارباب" خطاب می کند و آیا دیگرانی مانند او وجود دارند؟ اینها تنها تعدادی از معماهایی هستند که هانا باید حل کند.