خلاصه
زئو، یک جادوگر جوان مرموز با یک شمشیر غول پیکر، خود را در شهر مونه می یابد. او علاقهای به درگیر شدن با ماجراجویان دیگر ندارد، اما شرایط برای او چارهای جز این نمیگذارد که خود را مهمانی کند. بنابراین او به درون گروهی از ماجراجویان نامناسب به رهبری کشیش زیبا تیا کشیده می شود. به نظر می رسد تیا بسیار علاقه مند است که او را متحد خود کند، و او به زودی متوجه می شود که چرا. تیا مصمم است که جادوگر و شیطانی را که شهر و خانواده اش را ویران کرده است را شکار کند و قصد دارد ابتدا با احضار شیطان این کار را انجام دهد. با این حال، جادوی احضار شیطان ممنوع است و مجازات آن اعدام است. تیا باید در مورد هنر احضار شیطان بیاموزد و برای خود احضار به یک جادوگر نیاز دارد. او نمی داند، زئو در واقع شیطان احضار شده غیرقانونی خود را دارد، به همین دلیل است که او آنقدر اصرار داشت که می خواست به تنهایی ماجراجویی کند. آیا او مایل به کمک به تیا در جستجوی او خواهد بود یا راز او منجر به اعدام او خواهد شد؟